پرنیانی در ولایت افق

لبیک یاخامنه ای,لبیک یاحسین است,ماباولایت زنده ایم,تازنده ایم رزمنده ایم

پرنیانی در ولایت افق

لبیک یاخامنه ای,لبیک یاحسین است,ماباولایت زنده ایم,تازنده ایم رزمنده ایم

نقش امام علی

حسن ایزدی | يكشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۳۵ ب.ظ | ۰ نظر

بنام خدا
🔺نقش امام علی در فتح ایران🔺

1- آیا امام علی (ع) در زمان آن سه نفر از نظر نظامی (به عنوان فرمانده) به آنها کمک می کردند؟ دیگر ائمه و یا فرزندان آن امام چطور؟

2- آیا در فتح ایران امام علی و یا فرزندانشان حضور داشتند؟

3- آیا صحت دارد در حمله اعراب به دزفول و شوشتر زنان آن مناطق جهت طرد آنها اقدام به عریان شدن نمودند ولی امام علی منصرف شدند ولی آن دومی اقدام به حمله نمود. این تفکر در اعراب خوزستان در مواجه با دزفولیها بیان می شود.

نمی‏توان چنین سخنی را پذیرفت که امام علی(ع) به طور مطلق جنگ هایی را که در دوره خلفا، اتفاق افتاد، تأیید و یا طرد نمودند.

به صورت حکم کلی و به مقتضای ضوابط و ایدئولوژی اسلام؛ یعنی با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است)

و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می‏توان گفت: جهاد و دفاع و اتخاذ شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود یک سری ضوابط و شرایط پذیرفته است.

جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان با اهداف مادی نیست، بلکه مبارزاتی رهایی بخش است.

شعار پیامبر اسلام(ص) شعار رستگاری، آزادی و آزادگی بشریت بود «قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا» و می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد.

جنگ‏های پیامبر(ص) تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده آن حضرت موانع ایجاد می‏کردند،

حال اگر پیامبر(ص) موانع را از مسیر راه بر نمی‏ داشت، نمی ‏توانست به هدف‏های والای خویش که همان هدایت و رستگاری بشر بوده نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏ های مسیر رشد زدوده و راه، برای سعادت و رستگاری هموار گردد.

اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند:

1. برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است.

از این رو پیامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.

2.کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.

3. هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند و اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.(1)

اما مشروعیت جهاد ابتدائی منوط به اذن امام معصوم(ع) می‏باشد.
می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد. دفاع یکی از ضروریات در زندگی بشر است

به عبارت دیگر: دفاع در زندگی بشر همانند غرایز است که از درون انسان می‏جوشد، اسلام این ویژگی را هدایت نموده و با برنامه خاصی، به آن جهت داده است.

هر کس دین اسلام را بپذیرد بر اساس آن، برنامه دفاعی خود را تنظیم می‏کند. این برنامه دفاعی خردمندانه است و با منطق و برهان می‏توان از آن دفاع نمود.

وضع امام على(ع) در زمان خلافت سه خلیفه :

🍁1. در دوره بیست و پنج ساله سکوت حضرت:

1-1. در دوره کوتاه خلافت ابوبکر وجود شورش‏هاى گسترده، ظهور پیامبران دروغین، وجود مانعین زکات و جنگ‏هاى رده موجب شد تا ابوبکر مجال فراوانى براى دستیابى به فتوحات چشمگیرى همانند دوران پس از خود نداشته باشد.

لشکر کشى‏هاى وى را تنها مى‏توان در مصاف با رومیان و ایرانیان در برخى از مناطق شام و عراق دانست.(2)

امام على(ع) که به سبب مهارت‏هاى فراوان جنگى و فداکارى‏هاى بى نظیرش در جنگ‏هاى بدر، احد، خندق و خیبر کارنامه بسیار درخشانى از خود به یادگار گذاشته بود، نمى‏توانست مورد غفلت و بى توجهى خلیفه و کارگزارانش در این برهه حساس قرار گیرد.

عدم شرکت حضرت در فتوحات و انزواى وى مى‏توانست این سؤال را در اذهان مسلمانان برانگیزاند که چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اکنون که زمان انتشار اسلام در سرزمین‏هاى کفر و شرک رسیده است، بى ‏اعتنا یا منزوى باشد؟

همه مى ‏دانستند که علّت این امر، ترس او از مرگ یا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذکر شد که اگر تمامى عرب با او به نبرد برخیزند، او نمى‏ترسد و میدان نبرد را رها نمى‏کند.(3)

از این رو خلیفه و یارانش مى ‏کوشیدند با ورود و شرکت حضرت در فتوحات از یک سو زمینه طرح چنین پرسش و ابهامى را از بین ببرند
ونیز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامى را در اذهان بسیارى از هوادارانش مستحکم سازند و از سوى دیگر از مهارت‏هاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گیرد.

سیاست حضرت در این جریان، سیاست بینابین بود. از سویى امام نمى‏خواست با حضور خود در جنگ‏ها بر سیاست‏هاى خلیفه مهر تأیید بزند و مؤید خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمى ‏خواست سپاهیان اسلام شکست بخورند، حضرت در این ماجرا موضعى «بى طرفانه» و یا حداکثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود.

طبق بعضى از گزارش‏هاى تاریخى، ابوبکر براى فتح شام از اصحاب نظر خواهى کرد. هر کس نظرى داد که مورد پذیرش وى واقع نشد، ولى نظر امام را پذیرفت.

حضرت فرمود: «چه خلیفه خود به این نبرد رو آورد و چه لشکرى از جانب خویش روانه کند، در هر دو حال پیروز خواهد شد؛ زیرا از پیامبر(ص) شنیده است که آیین اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد. آن گاه امام، خلیفه را به صبر و استقامت سفارش نمود.

ابوبکر در حالى که از شنیدن چنین خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشویق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پیروى از فرماندهانشان امر کرد.(4)

در جنگ‏هاى این دوره گروهى از یاران امام على(ع) مانند مالک اشتر، خالدبن سعید بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابى وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضورى فعال، بلکه در زمره فرماندهان لشکر اسلام قرار داشتند.

از دو جهت مى‏ توان گفت که تا حدودى جنگ‏هاى این دوره مورد تأیید امام بود: یکى از جهت رهنمودهاى ایشان که پیروزى را پیش بینى کرد و آن را وعده پیامبر اسلام(ص) معرفى نمود، دیگرى شرکت یاران صمیمى حضرت در این نبردها.

1-2. دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى که امام در برابر فتوحات این دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود که در دوره خلافت ابوبکر اتخاذ نمود؛ یعنى نه تأیید مشروعیت حکومت و نه موضعى که موجب تضعیف روحیه سپاهیان اسلام گردد.

عمر کوشید امام را به شرکت در فتوحات وادارد، ولى موفق نشد.

بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ایرانیان از عثمان نظر خواهى کرد، عثمان گفت: مردى را بفرست که در کار جنگ تجربه و بصیرت داشته باشد.

عمر گفت: آن کیست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببین که او به این کار تمایل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاکره کرد، امّا على(ع) این را خوش نداشت و رد کرد.(5)

عمر که نمى ‏توانست على(ع) را به طور مستقیم به همکارى و شرکت در فتوحات حاضر کند، تلاش کرد از دیدگاه‏ها و راهنمایى‏ هاى آن حضرت بهره ‏مند گردد.

حضرت چون نمى‏توانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بى‏ اعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه دیدگاه‏هاى خویش، همانند یک کارشناس برجسته نظامى آنان را در این امر همراهى کرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتى مى‏خواست، حضرت از ارائه رهنمودها دریغ نمى‏ ورزید.(6)

بنا به روایتى از امام باقر(ع) عمر، امور حکومت را که از مهم‏ترین آن‏ها فتوحات بود، با نظر خواهى از على(ع) به سامان مى‏رساند.(7)

1-3. در دوره دوازه ساله خلافت عثمان، رابطه بین امام و حکومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در این دوره کم‏تر در صحنه حضور مى‏ یافت و به مشورت و همکاى در امور حکومت مى‏ پرداخت؛ از این رو هیچ گزارشى در منابع تاریخ مبنى بر راهنمایى و ارائه نظر در امر فتوحات از سوى حضرت، وجود ندارد.

در باره حضور امام حسن وامام حسین:
از منابع معتبر استفاده می‌شود که امام حسن و امام حسین (ع) در فتح ایران شرکت نکرده‌اند.

بنابر نقل، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی، حسن و حسین(ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند...(8)

بیش تر مطالبی که مورخان در باره جنگ‌های صدر اسلام نوشته‌اند، از تاریخ طبری می‌باشد، که پذیرش هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد.

طبری مطالب تاریخی را از راویان مختلف نقل می‌کند که برخی دروغگو و غیر موثق بوده‌اند، از جمله سیف بن عمر که خیلی از مطالب مربوط به جنگ‌های ایران و عرب‌ها و مطالبی را که از علی و فرزندان وی در این باره نقل شده، از طریق وی است.

جواد علی (از مورخان) معتبر می‌گوید: طبری در استفاده از مآخذ، اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهره‌های ضعیف هم روایت کرده است.

او روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل می‌کند.( 9)بر این اساس اگر در برخی از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ ایران و مسلمانان آمده است، واقعیت ندارد .

براى توضیح بیشتر مى‏توانید به تاریخ در آیینه پژوهش، جلد دوّم، مراجعه نمایید.
در باره ماجرای شوشتر وعریان شدن زنان باید گفت فاقد مستندی معتبر می باشد.

پى نوشت‏ها:
1. تفسیر نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2. ابن اعثم کوفى، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991.
3. نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 45.
4. ابن اعثم کونى، همان، ص 80 و 81؛ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 133. بیروت ، دار صادر، بى تا.
5. مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409.
6. درباره مشاوره خلفا با حضرت على(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود.
7. شیخ مفید، الاختصاص، ص 173، سال چاپ : 1414 - 1993 م، نشردار المفید للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، لبنان.
8. احمد زمانی، حقایق پنهان، ص 117. دفتر تبلیغات ،1378 ، چاپ دوم .
9 . رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، ص 124.


  • حسن ایزدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی